تنها

صفحه خانگی پارسی یار درباره

تنها

    نظر

دیر گاهیست که تنها شدام.

قصه ی غربت صحرا شدام.

وسعت درد فقط سهم من است.

باز هم قسمت غم ها شده ام.

دگر آینه ز من بی خبر است که اسیر شب یلداشده ام.

من گه بی تاب شقایق بودم.

همدم سردی یخ ها شدام.

کاش چشمان مرا خاک کنیدتا نبینم که چه تنها شدام